-
On An Island
سهشنبه 29 اردیبهشت 1394 18:02
سرآمد موزیک های این صفحه را با "دیوید گیلمور" آغاز می کنیم. اثر "روی یک جزیره" از آلبومی با همین نام. دانلود
-
بعد از پنج سال!
سهشنبه 29 اردیبهشت 1394 17:51
برای خودم هم عجیبه! ولی بعد از پنج سال برگشتم. با موزیک. با معرفی موزیک...
-
کافی شاپ
دوشنبه 8 مهر 1387 15:26
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 هیچ وقت از قهوه خوشم نمیومد. من همون شیر نسکافه رو ترجیح می دم. شیر نسکافه داغ. وقتی نصف فکرم رو دونه های شکر که در حال غرق شدن توی شیر نسکافه بودن به خودشون مشغول کرده بودن، نصف دیگه فکرم داشت تصور می کرد که پیرمردی که پشت میز جلویی من نشسته،...
-
سلام عزیزم
چهارشنبه 3 خرداد 1385 11:32
سلام عزیزم، حالت خوبه؟ امروز بیشتر از همیشه دوستت دارم. عوضیِ گنده دماغ، با عشق روی لاشه بد بوی تو خاک می ریزم. خداحافظ عزیز لعنتی من.
-
پژواک
سهشنبه 2 خرداد 1385 12:52
صداش توی گوشم پیچید. همیشه می گفت: "مواضب پله آخر که شکسته باش". هر وقت از راه پله پایین می اومدم، باز یادش می افتادم. آخه سه سال پیش به خاطر اینکه حواسم به پله شکسته نبود بد جوری زمین خورده بودم. لگنم شکست و تا دو ماه نتونستم از جام جم بخورم. توی مترو وقتی داشتم به سمت محل کارم می رفتم، باز یاد صبح تولدم افتادم. اون...
-
بی عنوان
دوشنبه 28 فروردین 1385 12:11
خسته شدم از یاوه گویی هایشان. قصه گو؛ پایان قصه ات کجاست؟
-
To live is To Die
پنجشنبه 10 شهریور 1384 11:28
وقتی مردی دروغ می گوید، قسمتی از دنیا را می کًشد. اینها مرگهای رنگ رفته ای هستند که به اشتباه زندگیشان می نامند. همه اینها را دیگر نمی توانم شاهد باشم. آیا پادشاهی رستگاری نمی تواند مرا به خانه ام ببرد؟ James Alan Hetfield – To Live Is To Die - “…And justice for all” album - 1988
-
It's a miracle
چهارشنبه 9 شهریور 1384 20:56
Miraculous, you call it, babe You ain’t seem nothin’ yet They got Pepsi in the Andes They got MacDonald’s in Tibet Yosemite’s been turned into a golf course… for the Japs . And the Dead Sea is alive … with rap. Between the Tigris and Euphrates… There’s a leisure centre now: They got all kinds of sports. They got...
-
چرا
سهشنبه 8 شهریور 1384 23:11
برای چی زندگی می کنم؟ ... اَه ... یادم رفته.
-
ودا
سهشنبه 8 شهریور 1384 16:08
قرآن بالای سرم، بالش من انجیل، سر من تورات، و زیر پوشم اوستا می بینم خواب، بودایی در نیلوفر آب هر جا گل های نیایش است، من چیدم دسته گلی دادم، محراب تو دور از دست؛ او بالا، من در پست ... این متن رو یکی از عزیزانم خواست که اینجا بزارم. من هم ...
-
حسرت
دوشنبه 31 مرداد 1384 12:31
چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب اسب در حسرت خوابیدن گاری چی مردِ گاری چی در حسرت مرگ
-
دف
سهشنبه 25 مرداد 1384 23:25
زان رونق هر سماع آواز دف است ز آنست که دف زخم و ستم را هدف است می گویند دف که آن کسی دست ببرد کاین زخم پیاپی دل او را شرف است - مولونا -
-
بید مجنون
یکشنبه 23 مرداد 1384 18:20
"خدایا فرصتی دوباره بده تا زندگی کنم" پرویز پرستویی در نقش یوسف این جمله را در فیلم " بید مجنون " می گوید. بازهم یک فیلم آن هم از سبک مجید مجیدی ، کارگردانی که دیدش در کارهایش فراتر از مانیتور کارگردان است. کارگردانی نیت کرده تا در کنار استاد شجریان خشتی بر روی خشت های خرابه بم بگذارد. برداشت های من از فیلم بماند...
-
Jump
یکشنبه 23 مرداد 1384 16:46
دوست داشتم جای این بابا بودم. البته دیگه پایین نمیومدم.
-
سی و دو دقیقه و هفده ثانیه
یکشنبه 23 مرداد 1384 16:44
سی و دو دقیقه و هفده ثانیه باهاش تلفنی حرف زدم. سی و دو دقیقه و هفده ثانیه ساکت بودم.
-
زانتیا، زانتیای مشکی
سهشنبه 18 مرداد 1384 15:46
از رانندگی با سرعت زیاد لذت می برد. مخصوصا از وقتی که زانتیا گرفته بود. شبی که اونو خریده بود، وقتی به خونه رسید به خانمش گفت: " بالاخره خریدمش، زانتیا، زانتیای مشکی" حالا داشت توی خیابون با سرعت بالایی رانندگی می کرد. با سرعت بالا و حالا عصبی. عصبی بودنش کاملا مشهود بود، چون دستاش می لرزید و تشنج خفیفی گرفته بود....
-
نقاشی
دوشنبه 17 مرداد 1384 00:26
تونستم با هزار جور صرفه جویی و از خرج این و اون زدن، یک بوم نقاشی، سه پایه، یک ستِ 36 تایی آبرنگ عالی (به فروشنده گفتم بهترین جنس رو نوعش رو بده) و قلمو و دیگر ملزومات نقاشی رو با قیمت بالایی بخرم. همون روز بعد از ظهر با یک آژانس به بیرون شهر رفتم، جایی که میدونستم منظره خوبی برای نقاشی کردن داره. کرایه آژانس رو...
-
سه کتاب
شنبه 14 خرداد 1384 17:15
تتسوژنِ(1) راهب، فقط یک رویا داشت: انتشار کتابی به زبان ژاپنی، حاوی تمامی آیات مقدس. تصمیم گرفت این رویا را تحقق بخشد، برای همین، به تمامی کشور سفر کرد تا پول لازم برای این کار را جمع آوری کند. اما همین که مبلغ لازم برای شروع کار را جمع کرد، رود اوجی طغیان کرد و فاجعه عظیمی به بار آورد. تتسوژن که آن ویرانی ها را دید،...
-
بازی
دوشنبه 9 خرداد 1384 00:27
اسم کثیف ترین بازی که میشناسید چیه؟ آیا بازی کثیف تر از سیاست میشناسید؟
-
روی ماه خداوند را ببوس
دوشنبه 19 اردیبهشت 1384 18:51
… خدا گفت: " برای پیدا کردن من نمی خواد بیای توی دشت و بیابون، من توی سفره خالی شما هستم، توی پینه دست های آدم های بدبخت و فقیر، توی عینک ته استکانی چشم های پدران نا امیدی که با جیب خالی، بچه مریضشون رو از این دکتر به اون دکتر می برند. توی دلِ دو تا پسر بچه دبستانی که سر یک مداد پاک کن توی خیابون با هم دعواشون می...
-
آبگوشت
دوشنبه 12 اردیبهشت 1384 20:41
همسرش از صندلی چرخدارش بلندش کرد تا که بشینه رو زمین کنار سفره و ناهار بخوره. تا ظرف آبگوشت رو گرفت دستش، لرز تموم وجودش رو گرفت. ظرف از دستش افتاد و هم روی سفره و هم روی فرش ریخت. دوباره رعشه گرفته بود و باز از دهنش کف خارج می شد. پسرش از ترس با یه لقمه نجویده تو دهن ساکت شده بود و دخترش بدون حرکت و صدا اشک می ریخت....
-
نوروز مبارک
دوشنبه 12 اردیبهشت 1384 19:24
م یدونم خیلی دیره ولی اگه ندیدید ببینید. احمد و آیدا نوروز رو تبریک گفتن: http://www.shamlou.org/images/card.jpg
-
Justice
جمعه 9 اردیبهشت 1384 10:15
Guilty as charged But damn it! It ain’t right There’s someone else controlling me Death in the air Strapped in electric chair This can’t be happening to me :Who made you god to say “!!! I’ll take your life from you “
-
... و عدالت برای همه
جمعه 9 اردیبهشت 1384 00:02
نهایت پوچی استثمار برتری نمیتوانم چیزی رو که میگویی باور کنم، نمیتوانم باور کنم، نمیتوانم بهایی رو که میپردازی باورکنم. هیچ چیز نجاتت نمیدهد: عدالت گم شده، عدالت مورد ضرب و شتم قرار گرفته، عدالت رفته، نخ های تو مثل عروسک خیمه شب بازی کشیده میشوند. کار عدالت تمام شده است. حقیقتی جستجو نمی شود، مهم پیروزی است. به فرشته...
-
نقل
سهشنبه 6 اردیبهشت 1384 20:14
توی یکی از بلاگهای Blogsky این مطلب به چشمم خورد، حیفم اومد براتون ننویسم. البته چون بلاگش (منبعش) زیاد اخلاقی نیست نمیتونم آدرسش رو بذارم فقط بگم اسم صاحبش نادره: ۶ مشخصه اصلی ایران ۱-اگه دیدین جائی که هستید آقایون راننده خیلی مهربونن طوری که دخترخانوم های خوشگل و مامانی رو میبرن خونشون تا خستگی در کنن!!!و در راه خدا...
-
گرد باد بی قانون
یکشنبه 4 اردیبهشت 1384 13:18
مرا بشنو، و اگر ذهنم را در ترس بستم، لطفا به دیلمی بگشایش. مرا ببین، و اگر صورتم صمیمی شد، حذر کن. مرا در بر گیر، و قتی شروع به از هم پاشیدن کردم، دوباره به هم بچسبانم. مرا نجات ده، و وقتی مرا خراوان دیدی، آن چه این گردباد بی قانون به جا گذاشت را به یادم آور.
-
لذت
جمعه 2 اردیبهشت 1384 19:42
کمی آرام تر چشمانی بازتر فکری روشن تر قلبی مهربان تر حالا می توانم ببینم، آن چه دیدنی است. و به دنبالش می گردم: لذت غرق شدن در معنا لبخندی بر آمده از اعماق دیدن نور وجود روز و معرفت ساده شب و ترانه ای از آن من... اکثر اوقات وقتی فکر می کنی که داری از چیزی خیلی لذت می بری، به این هم فکر کن که شاید روش بهتری برای بیشتر...
-
خانه ام کجاست؟
جمعه 2 اردیبهشت 1384 14:55
مرا نمی بینند، ساکت دردناک می گذرم ولی تقاضای کمک هرگز خودم را می شکنم راه دیگری هرگز راه خانه ام کجاست؟ این سمت سراب آن سو هراس گناه، دروغ، ریا، طمع، هرزگی و پستی و تابلوی راهنمایی که راه را نشان می دهد پیکانش رو به بالاست چگونه به مقصد برسم پایبندم فراتر از پولاد است به زیر این راه نما ها گرفتار شدم... خانه ام کجاست؟
-
میوه جنگ
پنجشنبه 1 اردیبهشت 1384 23:58
ظلمت، مرا به زندان می افکند تمام آنچه میبینم: وحشت مطلق نمی توانم زندگی کنم نمی توانم بمیرم در خودم به دام افتادم بدن، زندان نگهدارنده من مین زمینی، بینایی مرا گرفته شنوایی مرا گرفته دستهایم را گرفته پاهایم را گرفته روحم را گرفته مرا با زندگی در جهنم رها کرده
-
برایم شفا بیارید!
چهارشنبه 31 فروردین 1384 22:06
راهم را می گشایم راهم را به چیزی می گشایم راهم را به چیز بهتری می گشایم. من زور میزنم که بمانم من زور میزنم که با چیزی بمانم من زور میزنم که با چیز بهتری بمانم. بذر ها را می کارم بذر هایی را که گرفته بودم می کارم بذر هایی را که برای اعانه دادن گرفته بودم می کارم. و خاری در پهلویم است خار در پهلویم از درخت است خار در...